امتحانا تموم شد
سلام به نی نی جون و همه دوستای خوبی که با نظراتشون کلی خوشحالمون کردن همین الان آخرین امتحانم رو هم دادم و خیالم راحت شد البته ناگفته نماند که با بابا جون جون کلی ت ق ل ب کردیم از شب یلدا تا الان فقط به وبلاگ دوس جونام سر زدم و واسشون کامنت گذاشم و اصلأ وقت نشد بشینم و واسه تپولوم خبرها رو بنویسم البته خب همه نی نی دارن و هی عکسا و شیرین کاریهاشو به همه نشون میدن ولی من که فعلأ نی نی ندارم که ... شب یلدا که من و بابا جونی و مامان مهناز و بابابزرگ و عمو رضا و فرزانه جون خونه بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم و هله هوله خوردیم ولی بعد سه روز که از یلدا گذشت بعد اربعین رفتیم خونه فرزانه جون چون سال اولش بود که عروس خونواده شده بود ...
نویسنده :
مامانی و بابایی جونا :)
12:44