امتحانا تموم شد
سلام به نی نی جون و همه دوستای خوبی که با نظراتشون کلی خوشحالمون کردن
همین الان آخرین امتحانم رو هم دادم و خیالم راحت شدالبته ناگفته نماند که با بابا جون جون کلی ت ق ل ب کردیم
از شب یلدا تا الان فقط به وبلاگ دوس جونام سر زدم و واسشون کامنت گذاشم و اصلأ وقت نشد بشینم و واسه تپولوم خبرها رو بنویسم البته خب همه نی نی دارن و هی عکسا و شیرین کاریهاشو به همه نشون میدن
ولی من که فعلأ نی نی ندارم که ...
شب یلدا که من و بابا جونی و مامان مهناز و بابابزرگ و عمو رضا و فرزانه جون خونه بودیم و کلی گفتیم و خندیدیم
و هله هوله خوردیم
ولی بعد سه روز که از یلدا گذشت بعد اربعین رفتیم خونه فرزانه جون چون سال اولش بود که عروس خونواده شده بود
و براش جشن گرفتن
اون شبم کلی خوش گذروندیم البته جای مامان خودم و محبوبه جون خیلی خالی بود آخه اونا نتونستن بیان
خلاصه که من و بابا جون هم کادو شب یلدامون رو گرفتیم
بعدشم که تی وی هم به سلامتی خریده شد و باباجون هم با من هم عقیده شد
این چند شب از دست امتحانا یه خواب خوش نداشتمهمش به زور قهوه ونسکافه بیدار میموندیم
وای که چقد بخوابم امشب
یه ترم دیگه بیشتر از کارشناسیم نمونده کاشکی زودتر تموم شه تا بشینم واسه ارشد بخونم امسال چون آمادگیشو نداشم به خودم استراحت دادم تا سال بعد انشاا....(آستراحت که چه عرض کنم تنبلی)
خب دیگه خبرهارو گفتم زودی برمیگدم فعلأ