دلنوشته در ماه های آخر زمستان94
سلام نازنینم حالت چطورهمیدونم که طبق معمول پیش خدا جون جات گرم و نرمه و منتظری تا ببینی کی خدا نوبت شما رو اعلام میکنه تا بیای تو دنیای ما. خیلی وقته چیزی ننوشتم البته الان که اومدم و به وبلاگ بقیه دوستام هم سر زدم دیدم تقریبا یکسالی هست که همه کم فعالیت یا بهتره بگم بی فعالیت شدن آخه دلبرم تو که نمیدونی این گوشی ها با ما چه کرده مخصوصا اینستاگرام که دیگه شده رقیب گردن کلفت این وبلاگا در عرض چند ثانیهمیتونی یه عالمه عکس بذاری و توضیحاتشو زیرش بنویسی و خاطره نویسی کنی ولی خب فعلا که شما نیستی این وبلاگ رو یه راهی میدونم واسه حرف زدن با شما نمیدونم بعدها این ها واست چقد ارزش داره چون من فکر میکنم
نویسنده :
مامانی و بابایی جونا :)
18:40