روز عشق
سلام نی نی نازم بعد از چن وقت نبودن دوباره اومدم چن روز پیش روز ولنتاین بود و بابا جون جون کلی منو سورپرایز کرد اولش قرار بود با رضا جون و فرزانه جون بریم بیرون ( فودکورت ویلاژ) ولی بعدش فهمیدیم که مامان مهناز لطف کرده و برامون شام درس کرده و ندا و حسین (پسر خاله و دختر خاله باباجون) رو دعوت کرده ما هم نقشه هامون نقشه بر آب شده خلاصه بابا مهرانی جون اومد دنبالم و اومدیم خونه مامان جون مهناز. بعد از این که باباجون و مامانی کادوهای جالبشون رو بهم دادن نوبت بابا مهرانی جون و رضا جون شد و کلی منو فرزانه سورپرایز شدیم خلاصه بابا جون جون علاوه بر هدیه های قشنگش یه تخم مرغ رنگی خوشگل خودش واسم درس کرده بود که خیلی جالب بود و از همه چیزایه دیگه بیشتر دوسش داشم آخه کلی وقت گذاشه بود و با سلیقه واسم تزئین کرده بود و یه نامه کوچولو گذاشه بود توش
وااااااااااااااای خیلی خوب بود حالا متن نامه رو دفعه بعد مینویسم واست عزیزم خیلی بابایی مهربون و خوش سلیقه ای داری خوش به حالت نی نی جون تازشم من کلی عاشقشم
خبر دیگه این که بابا جون جمعه آزمون ارشد داد واسش دعا کن تا قبول شه عسلم
امشب هم شب عشق ما ایرانی ها سپندارمذگان هست که بهت تبریک میگم عزیزم و امشب از خدا میخوام تا الهه عشق و امید همیشه زندگی من و باباجونی رو مملوء از عشق کنه تا تو هم به ما بپیوندی و بشیم یه خانواده که یه کوه پر غرور داره به اسم پدر یه سنگ صبور آرام و آرامش دهنده داره به اسم مادر و یه امید پررنگ دار به اسم تو....
انشاا...همه آدما به هم عشق بورزن و شاد و سلامت باشن هورااااااا