آغاز زندگی مامانی و باباییآغاز زندگی مامانی و بابایی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
هم آشیونه شدن ماهم آشیونه شدن ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
مامان آیندهمامان آینده، تا این لحظه: 32 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
بابا جون آیندهبابا جون آینده، تا این لحظه: 35 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

TOPOLOOOOO

یه عالمه خفر

1393/3/7 18:41
252 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نانازم خوفی

تقریبه یه ماهی میشه که نیومدم و بت سر نزدم عزیزم آخه یکم سرم شلوغ بود ولی همش به فکرت بودما

اول اینکه 21 اردیبهشت جات خالی یه مسافرت کوچولو رفتیم تا محمود آبادniniweblog.com. از طرف دانشگاه(ازدواج دانشجویی) رفتیم و یه هفته کلی خوش گذروندیم اتفاق جالبی که افتاد این بود که یکی از دوسای niniweblog.comباباجونی هم به صورت کاملا اتفاقیniniweblog.com با ماهم سفر شدن و تو قطار و همه جا با هم بودیم و کلی گفتیم و خندیدیمniniweblog.com niniweblog.comاونجا که رسیدیم ما رو بردن مجتمع نفت محمودآباد جای فوق العاده خوش آب و هوایی بود دیگه کلا اونجا رو ترکوندیمniniweblog.comniniweblog.com از دوچرخه سواری میرفتیم کارتینگniniweblog.com و بعدش اسب سواریniniweblog.com و بعد قایق و ....... خلاصه که من له شدم تو این چن روز از بس همش سرکار بودیم  یا دانشگاه عقده ای شده بودم خب رفتم تخلیه شم کلا کار و دانشگاه رو پیچوندیم و.....niniweblog.com

حالا اگه خدا بخواد تو یه پست جدا کامل مینویسم  از بخور و بخواب یه هفته ای با جزئیاتت و عکساش

بعد از اومدنمون چندتا امتحان میان ترم دادیم niniweblog.com تا خیلی هم پررو نشیم و بعد هم انتظار برای روز جشن فارق التحصیلی 1خرداد جشن گرفتیم و یکی از زیباترین لباسای عمرمون رو بر تن کردیمniniweblog.com و من وبابا جون تنها زوج فارق التحصیل اون شب بودیمniniweblog.comو باهم رفتیم بالا و لوح و سوگند نامه رو گرفتیم niniweblog.comو واسه همه خیلی چیز جالبی بود فقط جای مامانم خالی بود که به شدت مریض شده بود و نتونست بیاد ولی محبوبه اومد ، مامان مهناز و باباجون و رضافرزانه هم بودن خلاصه جشن خیلی خیلی خوبی بود و تو جشن که مامان باباها رو تشویق میکردن به مهرانی گفتم پس کی میشه که ما به عنوان مامان بابا باشیم و بیایم جشن نی نی نازمونniniweblog.com بعد جشن من و محبوبه رفتیم خونه مامانم و بهش سر زدم ودوروز پیشش موندم تا حالش بهتر شد خداروشکر

بعد از جشن تا همین الان که دارم واست مینویسم به فکر تدارکات عروسیمونیم niniweblog.comاگه خدا بخواد تالارمون رو دیروز رزرو کردیم  خداروشکر حالا تا بقیه چیزاniniweblog.com هرچند باباجون باغ رو بیشتر دوس داش ولی چون تو مهر ماه هوا خیلی قابل اعتماد نیسniniweblog.com دیگه ریسک نکردیم و به همون سرپوشیدش هم قانع شدیم.

 

پسندها (5)

نظرات (5)

الهه مامان مبین
7 خرداد 93 22:53
همیشه به گردش دوست عزیزم . نی نی مون خوبه ؟ ما دوستون داریم گل من
مامانی و بابایی جونا :)
پاسخ
مسی گلم ما بیشترا
الهه مامان مبین
21 خرداد 93 13:22
سلام نازنین دوستم . خوبی . بیا خصوصی فدات شم
الهه مامان مبین
21 خرداد 93 13:23
خصوصی دوست جونم
مامان شکوفه
31 خرداد 93 12:48
سلام دوست عزیز من نمیدونستم هنوز عروسی نکردی عزیزم تو که انقدر عاشق نی نی هستی امیدوام خدا به موقع اش یه نی نی خوشگل بهت بده و همیشه شاد عاشق و خوشبخت زندگی کنی مرسی که به وبلاگ رهام من سر میزنی
مامانی و بابایی جونا :)
پاسخ
انشاا... خدا به همه اونایی که دوس دارن نی نی داشه باشن یه نی نی سالم بده و به مامان بابا ها هم یه بصیرت واسه تربیت درست نی نی ها
شیداویاشا
25 تیر 93 15:05
سلام دوست جونم من مامان پانته ا هستم http://pani88.niniweblog.com/ این هم ادرس سایت هنریم هست خوشحال میشم بهم سربزنی و منو لینک کنی http://www.tar-o-pod.com/ http://www.karedast.ir/
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به TOPOLOOOOO می باشد