ماهگرد خونه عشقمون
سلام نی نی جونم امروز دقیقا یک ما از عروسی مامان و بابا میگذره دقیقا 30روز پیش تو همچین شبی مامان تور سفید رو سرش بود و بابا جون هم خوشتیپ مثه همیشه تو این یک ماه خیلی بهمون خوش گذشت و خونمون شده یکی از مهمترین تعلق خاطرمون وهرجا میریم دوس داریم زودتر برگردیم زیر سقف خودمون واقعا من عاشق خونمم و از سر کار لحظه شماری میکنم که زودی برگردم خونه تو این چن وقت به جز جشن و خنده هیچی نداشیم خداروشکر البته فقط به خاطر محرم خیلی رعایت کردم و نذاشم که شادی از حد بگذره وگرنه هر شب خونمون مهمونی داشتیم. تو این چن وقت رضا و فرزانه جون 2بار اومدن خونمون و مامان مهناز اینام دوبار ولی جدی ترین دعوتمون شب تولد من بود که با...
نویسنده :
مامانی و بابایی جونا :)
17:43